دارم به سمت پنجره فولاد می روم ...-اشعار امام رضا(ع)

قلبی شكست و دور و برش را خــدا گرفت
نقـاره می زنند ....... مریضی شفــا گرفت
دیدی كـــــه سنـــگ در دل آئینـــه آب شد
دیدی كـــــه آب حــاجـــت آئینــــه را گرفت
خورشیدی آمـد و به ضریح تو سجـــده کرد
اینجـــا برای صبــــح خـودش روشنــا گرفت
پیغـمبـری رسیــد در ایــن صحــــن پـر ز نور
در هــــر رواق . خلــوت غـــار حـــــرا گرفت
از آن طرف فرشتــــه ای از آسمــــان رسید
پـروانـــه وار گشـت و ســــلام مـــرا گرفت
زیر پـرش نهــــاد و به سـمــت خـــدا پــرید
تقــدیم حــق نمـــود و سپـس ارتقــا گرفت
چشمی کنار این همــه باور نشسـت و بعـد
عکسی به یادگـار از این صحنه هــــا گرفت
دارم قـدم قـدم بــه تـو نـزدیـک می شــوم
شعــــرم تمــــام فاصـلـــه هــا را فرا گرفت
دارم به سمــت پنجـــــره فـــولاد مــی روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
طبقه بندی: اشعار رضوی،
:: بازدید از این مطلب : 571
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :